جدول جو
جدول جو

معنی تون تان - جستجوی لغت در جدول جو

تون تان
نخ اولیه در بافندگی سنتی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توتستان
تصویر توتستان
توت زار، جایی که درخت توت بسیار باشد و توت فراوان به دست آید، توتستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تون تاب
تصویر تون تاب
کارگری که در گلخن حمام آتش می افروزد، آتش انداز، گلخن تاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تن تن
تصویر تن تن
در علم عروض معیاری برابر دو هجای بلند، تن تنن، تن تننا، کنایه از نغمه، سرود، آواز، برای مثال به چنگ و تن تن این تن نهاده ای گوشی / تن تو تودۀ خاک است و دمدمه ش چو هواست (مولوی۲ - ۱۱۴۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تن تنن
تصویر تن تنن
تن تن، در علم عروض معیاری برابر دو هجای بلند
فرهنگ فارسی عمید
ایالتی در جنوب چین با 19100000 تن سکنه، واقع در شمال تنکن و مرکز آن شهر کون مینگ می باشد، سومین ایالت بزرگ چین خاص محسوب می شود، بیشتر نواحی آن خاصه در شمال و مغرب کوهستانی است و به وسیلۀ راه آهنی که فرانسویان در 1902-1910 ساخته اند به شهر هایفونگ در تنکن اتصال می یابد، مساحت آن به 38هزار کیلومتر مربع می رسد، بیشتر مردمان آن مسلمانند که در سال 1290 هجری قمری شورش کردند و اعلام استقلال نمودند و با مفتی خود شاه سلیمان بیعت کردند و نمایندگانی به اروپا و مرکز خلافت اسلامی فرستادند ولی کاری از پیش نبردند و دولت چین منکوبشان کرد، (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(گُنْ سِ لَ)
دهی است جزء دهستان سربند بالا، بخش سربند شهرستان اراک. واقع در 44هزارگزی باختر آستانه و 10هزارگزی باختر شوسۀ قدیم بروجرد به اراک. دامنه و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 118 تن است. آب آن از قناتهای کوهستانی تأمین میشود. محصولات آنجا غلات، بنشن و پنبه و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بنت است که در بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار واقع است و 400 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(تُ تِ)
شهری به انگلستان و مرکز سامرست شایر است که 33600 تن سکنه دارد و یکی از مراکز فلاحتی است. (از لاروس). رجوع به تونتون در قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ تَ)
کنایه از نغمه و سرود. (آنندراج). سرود و نغمه و آهنگ و ترانه. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین) :
در خانه تن مزن که ز دستان عندلیب
در هر دمت به باغچه صدجای تن تن است.
انوری (از آنندراج).
، وزن اجزای آواز موسیقی. (فرهنگ فارسی معین) ، از ارکان تقطیع. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
از تون به معنی گلخن + تاب مخفف تابنده (از تافتن به معنی روشن کردن و مشتعل کردن) آنکه تون حمام را سوزاند، گرم شدن آب خزانه را، گلخن تاب، گلخنی، (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(گومْ)
دهی است از دهستان دینور بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان. واقع در 31000 گزی شمال باختر صحنه و 2000 گزی خاور شوسۀ کرمانشاه به سقز. کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 200 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، قلمستان و توتون و شغل اهالی زراعت است. اتومبیل به آنجا میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تو تِ)
مزرعۀ توت. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). توتزار. (فرهنگ فارسی معین). باغ توت. زمینی که در آن درخت توت فراوان کارند، بدست آوردن میوه یا پرورش کرم ابریشم را. رجوع به توت شود
لغت نامه دهخدا
(تَ تَ تَ تَ)
نوعی از موازین قدما در تقطیع شعر، بجای تقطیع آن به ارکان عروض معمولی:
بر بحر مضارعست شعرش
طق طاق تتن تتن تتاطق.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(نِ)
کنایه از شراب انگور. (آنندراج). خون رز. خون خم. خون بط. خون دختر رز
لغت نامه دهخدا
(خَ نَ / نِ کَ دَ / دِ)
خون ستاننده، حجام. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان بم پشت بخش مرکزی شهرستان سراوان، در نزدیک مرز پاکستان واقع شده پنج خانوار سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
شهر و بندری است در چین که در کنار په ای هو واقعاست و 1800000 تن سکنه دارد. این شهر یکی از مراکز مهم صنعتی است (ذوب و تصفیۀ فلزات، محصولات شیمیائی، نساجی و مواد غذایی). در سال 1857 میلادی در این شهر قراردادی به امضاء رسید که کشور چین به روی اروپائیان بازگردید و همچنین در سال 1885 میلادی قرارداد صلح فرانسه و چین در آن شهر امضاء شد و در سال 1900 میلادی این شهر بوسیلۀ گروه انترناسیونال اشغال گردید. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه تین چین شود
لغت نامه دهخدا
نام ایالتی از چین، مساحت آن 32051000 گز مربع و عده نفوس آن نزدیک دوازده میلیون
لغت نامه دهخدا
(تَ تَ نَ)
تن تن. تن تننا. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به این دو کلمه شود، وزن اجزای آواز موسیقی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به تن تن شود
لغت نامه دهخدا
(وَ نِ نَ)
دهی است جزو دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر واقع در 12 هزارگزی شوسۀ تبریز به اهر، دارای 394 تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان لاهیجان است که 458 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تن تن
تصویر تن تن
وزن اجزای آزاد موسیقی، از ارکان تقطیع، نغمه سرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تونتاب
تصویر تونتاب
آتش انداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تن تنا
تصویر تن تنا
وزن اجازی آواز موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توتستان
تصویر توتستان
جایی که درختان توت درآن زیاد باشد توتستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تون تاب
تصویر تون تاب
کسی که در آتشدان حمام، آتش افروزد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تن تن
تصویر تن تن
((تَ تَ))
وزن اجزای آواز موسیقی، از ارکان تقطیع، نغمه، سرود
فرهنگ فارسی معین
توتزار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آتش خانه ی حمام
فرهنگ گویش مازندرانی
کدام یک، اشاره به دور یا مجهول، کدامین
فرهنگ گویش مازندرانی
خون بها، دیه
فرهنگ گویش مازندرانی
تکان تکان
فرهنگ گویش مازندرانی
محل انباشت هیزم حمام
فرهنگ گویش مازندرانی
تند تند، پی در پی
فرهنگ گویش مازندرانی